مدل لباس-مدل مانتو-مدل آرایش-اخبار-اس ام اس

جدیدترین مدل ها و اخبار روز بازیگران و سریال ها را در این وبلاگ ببینید

مدل لباس-مدل مانتو-مدل آرایش-اخبار-اس ام اس

جدیدترین مدل ها و اخبار روز بازیگران و سریال ها را در این وبلاگ ببینید

شرح کامل سریال ترکیه ای زیبا و دیدنی نبرد گلها

شرح کامل قسمت آخر سریال جذاب نبرد گلها

سریال نبرد گلها,قسمت آخر سریال نبرد گلها,عکس های سریال نبرد گلها


  • خلاصه داستان سریال جذاب و دیدنی نبرد گلها
  • صدای تیر میاد و امید تفنگ رو از گلفام میگیره و به گلرو میگه خوبی؟و گلرو یاد حرف گلفام میفته که میگه،تو این دنیا بزرگترین و تنهاترین دشمن من خواهرم است و خواهرای گلرو میان و غنچه میگه شلیک کرد؟صدای شلیک اومد.امید به آمبولانس زنگ میزنه و مسعوده به گلرو میگه،چی شد آبجی،چرا حرف نمیزنی؟چیزی شده؟ و گلرو میگه،دروغ میگه و مسعوده میگه،چه کسی دروغ میگه و گلرو همش میگه،دروغ میگه و از هوش میره و امید،گلرو رو میبره تو اتاقش و مسعوده به خالده میگه،با خواهرم چه کار کردین و از تیمارستان میان و خالده رو میبرن و خالده میگه،اون باعث شد،اون باعث همه چیز شد و مسعوده به گلفام میگه،مادرت چی میگه؟و گلفام میره بیرون و چیچک و تانر میان و چیچک میگه،چی شده گلفام خانم؟و گلفام میگه،همه چیز رو فهمید. گلرو به هوش میاد و میگه،دروغ میگه!و امید میگه،آروم باش و مسعوده میاد و میگه،اون به تو چی دروغ گفت؟به من بگو گلرو و امید میگه،حال گلرو خوب نیست و مسعوده میگه،تو بگو چی گفت؟ مسعوده میره بیرون و فریاد میزنه و میگه،بابا!بابا!تو با ما چه کار کردی بابا! گلفام میره خونه تیبت. فردا صبح،گلرو به امید میگه،دیدی که دیشب چه کار کرد؟اینقدر از من میترسه،که میخواست من رو بکشه و من دیشب فهمیدم که خالده،مادرم رو کشته و من میخوام ازش شکایت کنم. مسعوده میره خونه تیبت و میبینه که گلفام و تیبت تو اتاق خوابیدند و مسعوده میخواد بره و تیبت میگه،کجا فرار میکنی؟اون بالا چه کسی بود؟چه کسی داخل اون اتاق بود؟اونی که داخله خواهر تو است! و تیبت و مسعوده با هم حرف میزنند و مسعوده میره پیش گلفام و میگه،نه از تو به ما خواهری میرسه و نه از ما به تو.

سریال نبرد گلها,قسمت آخر سریال نبرد گلها,عکس های سریال نبرد گلها

داستان و عکس های قسمت آخر سریال نبرد گلها

  • در ادامه این سریال ترکیه ای تانر و محبوبه میرن شرکت و سلین میاد و میگه سلام و تانر میگه،سلام چه خبر و سلین میگه،هیچی خداحافظ و تانر به محبوبه میگه،این چرا اینطوری بود و محبوبه میگه،تو به این دختر امیدی دادی و رابطه داری و تانر میگه،نه این چه حرفیه و محبوبه میگه،اگه به خاطر این دختر،از چشم عروسم اشک بیاد،تو رو حلال نمیکنم و تانر میره و به سلین میگه،من چه زمانی به تو زنگ زدم و بینمون چیزی هست! و تو تونستی مادرم رو فریب بدی ولی نمیتونی که من رو فریب بدی و گلرو میاد و به سلین میگه،چه خبره و سلین میگه،تو باید کاری کنی که،چیچک و تانر،از هم طلاق بگیرن وگرنه این صدایی که از تو ضبط کردم رو پخش میکنم و اون صدا هایی رو که ضبط کرده رو میزاره که گلرو داره،میگه،که باید از کارهای گلفام باخبر باشم و…سلین میگه اگه این کار رو نکنی،همه ترکیه این ها رو میشنون و میگه چی شد،نمیخوای که به خواهرت خیانت کنی گلرو میگه،باشه این کار رو انجام میدم.

سریال نبرد گلها,قسمت آخر سریال نبرد گلها,عکس های سریال نبرد گلها

  • امید میره پیش گلفام و میگه،گلرو هر کاری کنه و از تو هرچقدر نفرت هم داشته باشه،اون معنی خانوداه بودن رو میدونه. گلرو میره خونه و مسعوده میگه،خوبی آبجی؟ و غنچه میگه،اگه نگاه کنی میفهمی که چقدر خوبه و به ما بگو که گلفام بهت چی گفت گلرو،بگو که ماهم بدونیم.گلرو میگه، من از شما میخوام که دیگه در مورد این موضوع چیزی نپرسین و من.. و مسعوده میگه،تو،تو،تو گلرو،همش تو،تو نمیخوای که ما چیزی بگیم،همش تو،تو،اینقدر تو نگو.گلرو به ما بگو که دیشب چی شد و گلرو میگه،من برای حرف زدن‌چیزی ندارم و گلفام صدای مسعوده رو میشنوه و میره و میگه،من میگم،ما خواهر هستیم،من دختر باغبون هستم،آزمایش دادم و معلوم شد.و شاید برای تو گلرو یا برای همه شما،غیر باور باشه،اما این واقعیت است.و گلرو میگه،تو داری چی میگی؟ و گلفام میگه،این رو از خودم نمیگم،مادرم و بابات،عاشق هم بودند،بابات سرباز بود،با مادرم قرار بود که ازدواج کنه،پدرت به مادرم،امید داد و گلرو میگ،دروغ است،مادرت دروغ میگه وگلرو میگه، مادرم،صبر کرد و عاشق پدرت بود و گلرو میگه،ساکت باش و گلفام میگه،مادرم متوجه شد که حامله است، و آدرس بابات رو پیدا کرد و وقتی رفت،عروسی بابات و مامانت رو دید و گلرو میگه،اسم مامانم رو به زبونت نیار و گلفام میگه،بابات از بودن من خبر نداشت که ازدواج کرد،بابات، از اینکه من دخترش هستم باخبر نشد و مُرد و گلرو میگه،تو اون رو کُشتی،تو بابام رو کُشتی، و گلرو ،رو به خواهرش میکنه و میگه،این زن،پدرمون رو کُشت و دخترش،پدرمون رو و مادرش،مادرمون رو کُشت،خالده،مادرمون رو کُشت.و مسعوده میگه،چی؟ چی گفتی؟ و غنچه میگه، چی؟ مادرمون چی؟و مسعوده،گریه میکنه و فریاد میزنه،مامان،مامان.

سریال نبرد گلها (2)

سری جدید از عکس های سریال گوزل

  • گلرو با تیبت میره رستوران و شام میخورن و حرف میزنن و تیبت،گلرو رو میبره خونه و گلرو،مست بود و تیبت،تا دم در میاردش و گلفام،میبینتشون و به گلرو میگه،بعد از امید،تیبت! هدف جدیدت است و گلرو میگه،ترسیدی و گلفام میگه،نه،اعصبانی شدم. گلفام میره پیش تیبت و میگه،اون داره تو رو بازی میده و تیبت میگه،چی؟میدونی داری چی میگی؟ چیچک میاد شرکت و سلین و گلرو از روی قصد،همین که چیچک میاد پشت در،گلرو میگه،تو چه کار کردی؟ و سلین میگه،تانر همش به من زنگ میزنه و گلرو میگه،تانر،شوهر خواهر من است،تو با اون چه کار داری؟و گلرو میگه،من میدونم که تانر،همش میخواد به تو نزدیک بشه و من گفتم که تو به زنگ هاش جواب نده و به پیامک هاش جواب نده،و چیچک با گریه از اونجا میره گلفام به دویگو میگه،من تو مرگ بچه ات اصلا نقشی نداشتم و قسم میخورم که نمیدونستم که خالده،میخواست این کار رو انجام بده،و دویگو میگه،چرا الان،چرا الان داری این ها رو میگی؟ و گلفام میگه،میخوام که باور کنی،من باعث این کار نبودم و دویگو میگه،من الان به تو باور دارم. چیچک داره وسایلش رو جمع میکنه و تانر میاد و چیچک،تانر رو سیلی میزنه و حلقه اش رو در میاره و پرت میکنه طرف تانر و از خونه،تانر میره. گلرو میره خونه،و میبینه که امید براش،یک لباس عروس خریده و لباس عروس رو میپوشه و امید میاد و میگه،دیگه تو گلرو حکیم اوغلو هستی. گلرو میره خونه تیبت و گلفام میبینه و زنگ میزنه به امید و میگه،گلرو رفته اونجا،و گلرو به تیبت میگه،من کنار تو احساس راحتی و آزادی میکنم و انگار که خیلی خوب خودم رو میشناسم و تیبت میگه،تو با خواهرت این کار رو کردی،اون جانور تو هستی گلرو و به گلرو میگه از خونه من برو بیرون و گلرو میره که سوار ماشینش بشه،امید میاد و میگه،چرا؟ و گلرو با امید حرف میزنه و بهش میگه،اون زمانی بود که گلرو چلیک،دوست داشت که گلرو حکیم اوغلو بشه اما،دیگه گلرو چلیک نیست و گلرو چلیک مُرد و گلرو،حلقه اش رو در میاره و میزاره تو دست امید و میگه،من فقط گلرو سپاهی هستم و از اونجا میره. گلرو داره خبرها رو نگاه میکنه،که نوشته،گلفام سپاهی ورشکسته شد. گلفام،همه وسایلش رو میفروشه و میخواد،از اون خونه بِرِه. سلین،به گوشی،گلرو زنگ میزنه و محبوبه بر میداره و سلین فکر میکنه که گلرو است،و میگه کارمون خیلی خوب بود و چیچک و تانر دیگه فکر نکنم،باهم خوب بشن و محبوبه،از همه چیز باخبر میشه. محبوبه میره و همه چیز رو به همه میگه و مسعوده و چیچک میگن،آبجی بگو که دروغ است و گلرو چیزی نمیگه و چیچک میگه،تو از زندگی من چی خواستی؟از خوشبختی من چی میخوای؟ و گلرو به مسعوده میگه،آبجی! و مسعوده میگه،به من آبجی نگو،من خواهر تو نیستم،و تو دیگه،شدی!گلرو سپاهی شدی! شدی! گلرو سپاهی شدی! گلرو میره پیش گلفام و گلفام میگه،من دارم میرم،تو برنده شدی،وگلرو میگه،من گفته بودم که برنده میشم،و گلفام میگه،تو میخواستی گلفام سپاهی بشی،وحالا گلفام سپاهی شدی،و گلفام،گلرو رو بغل میکنه و میگه،گلفام سپاهی شدی خواهر عزیزم و از این به بعد تو زندگیت،این که چی میشه،سپری خواهد شد. و همه از اون خونه میرن ،مسعوده و جانر،چیچک و تانر،غنچه و اسماعیل،گلفام و تیبت. امید هم از اون محله،میره و چند سال بعد میشه،که گلرو خیلی موفق شده و خدمتکارهای جدید میان و گلرو میره پیش،دختر بچه ایی که برای خدمتکارها است و بهش میگه اسمت چیه و میگه اسمم آیشه گل است و گلرو میگه،دوست داری چه کاره بشی و آیشه گل میگه،دوست دارم،گلرو سپاهی بشم و گلرو خیلی متعجب میشه(اگه یادتون باشه،گلرو دوست داشت که گلفام سپاهی بشه و وقتی اون دختر بچه گفت که میخوام،گلرو سپاهی بشم،یاد بچگی خودش افتاد)پایان

داستان و عکس های بازیگران سریال عشق اجاره ای – سری اول

داستان و عکس های قسمت آخر سریال پویراز کارایل

داستان قسمت آخر سریال شرافت محصول کشور ترکیه

زندگینامه و عکس های لطیفه در سریال لطیفه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.